ماه رمضان دارد شروع می شود در حالی که بسیاری از مسلمانان و شیعیان در
سوریه به حیله آمریکا و اسرائیل به خاک و خون کشیده می شوند. و در میانمار
هم کینه بنی اسرائیل از آستین بودائیان افراطی درآمده است. خدا لعنتشان کند
که می خواهند شعله فروزان اسلام را خاموش کنند. اما ما نمی گذاریم.
حالا
بیشتر دلم هوایی ماه رمضان است. نمی دانم آن لحظه موعود کی فرا می رسد.
اما حسابی دلم گرفته است. دلی که امیدوار است برای دیدن آن ماه رخ گندمگون.
آن زیبای پنهان. آقا الان چه حالی داری؟ و الان کجایی؟ الان برای چه کسی
دعا می کنی؟ آقا به نظر تو الان مسلمانان میانمار دستشان به کجا بند است؟
الان شیعیان سوریه چه کسی را دارند؟ آقا جان خیلی وضع اسف باری است. ای کاش
بتوانم یاد تو را فراگیر کنم با این قلم و زبان شکسته و الکن. برخی از
دوستان وبلاگ نویسم معمولا پنج شنبه ها یاد تو را می کنند. ولی من کمتر.
اما نمی دانم چه شد که امشب عجیب دلم هوای جمکران کرد. ای کاش این روزها به
من حواله جمکران بدهی و ایکاش زودتر برسد سفر کربلا. آقا جان! جان مجید
قسمت می دهم بیا کاری بکن! ای عزیز دل زهرا! ازت خواهشی دارم! یا بیا
جمکران لحظاتی با هم باشیم یا بیا کربلا کمی کنار هم بنشینیم. کمی هم اجازه
بده من حال تو را بپرسم. بیا تا به تو بگویم که در فتنه 88 چقدر جای خالی
تو را احساس کردم. بیا تا به تو بگویم که بعضی ها از نبودنت حسابی گستاخ
شده اند. آقا جان می دانم این روش نبودنت همان روش نبودن علی است. آنجایی
که همه فهمیدند که کار را باید دست کاردان سپرد و علی تنها کسی بود که می
توانست شتر خلافت را رام کند. آقا جان بیا با هم دعا کنیم که شعیان عربستان
بتوانند موفق شوند و زمینه ظهور تو را فراهم کنند. همیشه پیش خود گمان می
کردم که اگر مردم کشورهای عربی قیام کنند به پای قیام شیعیان عربستان نمی
رسد. چون شیعیان عربستان مکه را برای تو امن می کنند. پس من خوب می دانم که
باید آخر کار شیعیان عربستان به خود تکانی بدهند تا " اللهم عجل لولیک
الفرج" مستجاب شود.
پس در این تاریکی شب از ته دل دعا می کنم: اللهم عجل لولیک الفرج و انصر جیوش المسلمین.