BBC و  VOA و همکارانم در اداره

بی بی سی فارسیما حصل گوش دادن به صدای انگلیس و آمریکا می شود این ...

دوره ام کرده اند و به زعم خودشان می خواهند مرا حالی کنند. همکارانم!!! از این دوره کردن ها یاد آن دوره کردن های فامیل می افتم. تعمیرکار دیپلم ناقصی که لالایی شب هاش صدای زوزه گرگ پیر است(1). آنقدر وقت تعمیر ماشین با مشتری ها بحث سیاسی می کند که امر برایش مشتبه شده است. خیال می کند معاون امور خارجه است. هر وقت می روم در دکانش با آن هیبت و لباس های پاره و روغنی اش از موضع پدرانه به زعم خودش مرا نصیحت می کند و یکی یکی اشتباهات رهبر را برایم گوشزد می کند تا دست از راهم بدارم. ببخشید به حاشیه رفتم ...
نقل همکاران بود. آن یکی می گوید: در دنیا حق اکتشاف متعلق به اکتشاف کننده است. این موضوع را بارها به من گفته و گفته که اگر انگلیس در ایران نفت را اکتشاف کرده امتیازش باید مال خودش باشد!؟؟. یا انرژی هسته ای! آنها کشف کرده اند و ما نباید وارد عرصه رقابت با آنها شویم. مخصوصا اینکه ذخایر هسته ای ما خیلی محدود است. خوب می دانم که این ها القائات صدای انگلیس و صدای آمریکاست.
آن یکی می گوید ما به چه قیمتی باید به انرژی هسته ای دست پیدا کنیم؟؟؟ آیا مردم باید این همه زجر را تحمل کنند. و به عنوان کسی که آزادی بیان را حق خودش می داند می گوید: من به عنوان یک ایرانی نمی خواهم انرژی هسته ای داشته باشم و مشکلات اقتصادی گریبانگیرم باشد.
تصور می کند استدلال هایش کاملا منطقی ست. می گوید: روابط بین الملل ها مثل روابط آپارتمان ماست. شما نمی توانی در آپارتمانت سر و صدا کنی و مزاحم همسایه ها شوی. و من هرچه فکر می کنم ربط این را به انرژی هسته ای نمی فهمم؟؟؟

آن یکی می گوید: ما باید اول زیرساخت های اقتصادی خودمان را بسازیم. مثلا باید بتوانیم موبایل بسازیم و بهتر است اول بروین سراغ این صنعت. و من پیش خودم فکر می کنم کدام زیر ساخت اقتصادی است؟؟؟ توانایی ساخت موبایل؟ یا تکنولوژی هسته ای و کاربردهای استراتژیک آن در علوم پزشکی و کشاورزی و صنعت و انرژی های پاک و فیزیک و صنایع شیمی و هوا و فضا و دیگر صنایعی که هر کدام به تنهایی باعث پیشرفت، خود اتکایی و اقتدار ایران عزیز می شوند؟؟؟
به آن یکی می گویم اگر نخواهی به تکنولوژی هسته ای دست پیدا کنی باید مصرف کننده باشی. و آنها محصولات فراوان این تکنولوژی را به هر قیمتی که می خواهند به تو می فروشند و تو مجبوری بخری چون نداری. آیا تو حاضری مصرف کننده باشی؟؟؟ در چشم هایم خیره می شود و محکم می گوید: آره ... و سعی می کند این ذلت را توجیه کند. می گوید انقلاب کردیم هیچ پیشرفتی نداشتیم. پیش خودم فکر می کنم علتش این است که قبل از انقلاب را ندیده است. دقیقا مثل ماهی در آب. ماهی اگر طعم خشکی را بفهمد نعمت آب را شکر می کند. اینها ماهیان معصومی هستند که نمی دانند در خشکی چه می گذرد. پایشان را از شهرشان بیرون نگذاشته اند. نه پیشرفت می دانند چیست و نه عقب ماندگی. طعم تلخ مصرف کنندگی را هم نچشیده اند. شاید اگر در افغانستان و عراق زندگی می کردند می توانستد بهتر مقایسه کنند. از آمریکا و ژاپن و چین و روسیه حرف می زنند در حالی که حتی یک دقیقه با یک شهروند چینی یا آمریکایی ننشسته اند حرف بزنند و کمی از حال آنها هم خبر دار شوند.
اول فکر می کردم مباحثه با این افراد نتیجه دارد. اما بعدها فهمیدم ندارد. توبه کردم بودم از این کار که امروز دست خودم نبود که توبه ام را شکستم. فقط رد پایی می گذارم که اگر این دوستان و همکاران عزیز این مطلب را خواندند به این نوشته من هم سری بزنند.

پانوشت:
1- صدای زوزه گرگ پیر منظورم بی بی سی است.
2- من حق خودم می دانم که تکنولوژی انرژی هسته ای داشته باشم. و حق خودم می دانم که بخواهم از این تکنولوژی برای پیشرفت مملکت خودم استفاده کنم. و می دانم که این منجر به اقتدار کشورم می شوم. اگر اینگونه نبود غرب و آمریکا اینقدر برای محروم کردن ما از این تکنولوژی زور نمی زدند. به کوری چشم دشمنان ما به این تکنولوژی دست یافته ایم و روز به روز در حال پیشرفت هستیم.
3- و این دوستان و آن فامیل ما طرفداران خاتمی هستند.
4- این وبلاگ عزیز که افشا کننده سیاست های بی بی سی است بسیار خواندنی است.
5- باید بگویم که آن تعمیرکار گمان می کند که درست فکر می کند. و تصمیمات صحیح و درست رهبری را با عقل ناقص و درک ناتمام خود می سنجد و با یک تحلیل ناصواب به نتایج عجق وجقی می رسد که عقل جن هم بدان راه ندارد. سر حرفم با آن ماست فروش محله هم هست.

اقلیت های جنسیتی از نگاه BBC

مقدمه کوتاه: داشتم صدای دشمنان را رصد می کردم. قوی ترین صدا، صدای انگلیس است. شیطان پرستان لندن نشین. اخبار را تیتروار دنبال می کردم. گاهی صدای آمریکا و بیشتر صدای روباه پیر. زوزه هایش شیطانی ترین زوزه های گرگ گرسنه شب های بی ستاره است.

معمولا وقتی غذا می خورم همزمان تلویزیون روشن می کنم یا اخبار ایران یا BBC. به غیر از این دو اهل تلویزیون نیستم. اگر چیزی دیگری وقتم را بگیرد قطعا اینترنت است. یا مطالعات شخصی. بماند .... چشم هایم توی کاسه ام بود. کمتر به تلویزیون نگاه می کنم. مثل رادیو گوش کردن. وقتی غذا می خورم تلویزیون را گوش می کنم.

ناگهان برق از گوش هایم پرید. BBC با این خبر چه هدفی را دنبال می کند؟
اقلیت های جنسیتی در ایران!!!
1- همجنس گرا ها 2- دوجنس گرا ها 3- دو جنسه ها

به نظرم فقط یک گزارش شد. که در ایران به خاطر محدودیت های آزادی های مدنی (بخوانید بدنی) از این سه گروه فقط یک گروه (دوجنسه ها) از امکانات و شرایط آزادی در راستای مسائل پزشکی (مثل کمک هزینه های درمان و دیگر مسائل قانونی) برخوردارند. درحالی که طبق آمار (نمی دانم کدام آمار رسمی؟ ) تعداد دو گروه اول از گروه سوم به مراتب بیشتر است.

اگر این رسانه صدای شیطان نیست پس صدای کیست؟ به غیر از شیطان چه کسی انسان را به شهوت فرا می خواند؟ این صدای رسانه دولتی انگلیس است!


پانوشت:

1- همین مطلب را بخوانید در www.majidfazilat.ir.
2- به نظر شما این گزارش چه هدفی را دنبال می کند؟
3- توضیحات بیشتر را در ادامه مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

چگونه مردم از نظام جمهوری اسلامی دلسرد میشن؟

نمیشه رفتار زشت یک کارمند رو به پای کل سازمان نوشت. اما می شود عدم نظارت و عدم آموزش های کافی و لازم به پرسنل رو به پای سازمان مربوطه نوشت. توی اداره ما یک نفری هست که همه از دست رفتار بدش می نالند و بارها و بارها به مدیر ما تذکر داده اند اما انگار نه انگار ... این رو گفتم تا نشون بدم کسی که رفتارش دون از شان یک کارمنده چیزی نیست که کسی ندونه. و بالاخره یک نفر به گوش مسئولین می رسونه.
    اما بشنوید از رفتار زشت برخی از پرسنل در اداره دادگستری. من به همراه دوستم رفته بودم دادگاه تا برای شکایت از یک فقره چک برگشتی امورات اداری مربوطه را پیگیری کنیم. اما عدم همکاری و کم محلی و رفتار زشت یک خانوم که گره کار ما به دست وی باز می شد، باعث شد تا ما از ادامه کار منصرف بشیم، و کار ما به تاخیر بیفته.
    حالا اگر ما نمی توانیم دادمان را بستانیم چه کسی باید به ما کمک کنه؟ نتیجه این کار دلسرد شدن از نظامه! نتیجه این کار ایجاد تفکر ضد جمهوری اسلامیه. مردم همینطوری از نظام دلسرد میشن و به جای گوش دادن به اخبار جمهوری اسلامی گوش به صدای شیطان (BBC) می دهند. دشمن جای دوری نیست. دشمن همین جاست. یک زن چادری بد اخلاق در اداره ای که باید داد مردم رو بستنانند.


پانوشت:

  1. جدیدا مطالبم رو همزمان در وب سایت شخصی خودم هم می نویسم. از دوستان خواهش می کنم تا لینک مربوطه رو در پیوند های خود اضافه کنند. تا زمانی که وبسایت مورد نظر دلخواه نشود مطالب همزمان در وبلاگ نیز منتشر می گردد.
  2. آدرس وب سایت: www.majidfazilat.ir

22 بهمن 1390 اهواز

22 بهمن 1390 اهوازاز هر قشری آمده بودند. لر و عرب و عجم (فارس). با لباس های محلی. لر ها با لباس دبیت(1)، عرب ها با دشداشه(2) و چفیه.بقیه هم که با لباس معمولی. دو پسر بچه دیدم که مادرشان پرچم ایران تنشان کرده بود و دست هرکدامشان پرچم کاغذی ایران بود. برادر بودند و مادرشان دائم می پاییدشان تا از هم فاصله نگیرند و در بین جمعیت گم نشوند. مادر با یک دستش شعار مرگ بر آمریکا سر میداد و با دست دیگرش دو پسرش را کنترل می کرد که دور نشوند. پیرمرد های عرب را دیدم که با لباس های محلی و عبای اشرافی (نشانه شیوخ اهواز) آمده بودند و شعار می دادند. چند تا پسر فشن را دیدم که هرکدام پرچم بزرگ ایران را بر دوش داشتند و لباس های تنگ و نامناسب خود را زیر پرچم پر افتخار ایران پنهان کرده بودند. یه دسته جوان عرب دیدم که یزله کنان (3) جمعیت را می شکافتند و به زبان22 بهمن 1390 اهواز عربی شعار مرگ بر اسرائیل می دادند. صحنه های دیدنی و بسیاری بود. حتم داشتم و مطمئن بودم که امسال از سال پیش پرشورتر خواهد شد. اینبار مردم با داغ احمدی روشن آمده بودند. با قلبی سرشار از نفرت آمریکا و اسرائیل. خبرنگارانی را دیدم که در میان سیل جمعیت قادر به تهیه گزارش نبودند. پیر و جوان زن و مرد همه آمده بودند. خیل جمعیت خبرنگاران جای بی بی سی رو پر کرده بودند. ولی از آنجایی که این عکس ها رو خودم تهیه کردم متاسفانه مجال شکار عکس های دیگر نبود. حالا روز 25 بهمن نوبت خنده ما هم می شود. منتظریم تا ببینیم بی بی سی چه غلطی می کند. در 25 بهمن مشخص می شود BBC چقدر در بین مردم ایران نفوذ دارد. پس باشد تا اموراتشان بگذرد. این بیچاره ها هم مزدور و اجیر شده انگلیس هستند و از جایی باید لقمه نانی در بیاورند هرچند شکم هایشان به حرام عادت کرده است.
پانوشت:
1- dabit لباس محلی لرهای با غیرت.
2- deshdashe لباس محلی عرب های فهیم و با بصیرت اهواز.
3- yazle پایکوبی عرب ها در مراسمات عزاداری ها و شادی ها. (تشابه حرکت و تفاوت محتوا)

بویی از تهدید

پرده اول: هنوز لوله های(1) نفت را به روی اروپا نبسته ایم. هنوز تنگه هرمز به روی کشتی های نفتی و تجاری دنیا باز است. فقط مقام معظم رهبری حرفش را زد. ببینید چطور بازارهای جهانی ملتهب شده است. ما فقط گفتیم تلافی می کنیم، قیمت نفت خام در هر بشکه بیش از 2 دلار افزایش یافت. این نشان از ترس و نگرانی غیر قابل تصور اروپایی ها و آمریکایی هاست. یکی از دلایل این ترس بازارهای شکننده و بحرانی غرب است که با یک سخن رهبری مثل باد خزانی بالا و پایین می شود. کافی است در کوچکترین اقدام عوارض عبور و مرور کشتی های غربی را در خلیج فارس افزایش دهیم. همین حالا هیچ کاری نکرده ایم جانشان به لبشان رسیده است.
پرده دوم: علت گران شدن نفت پس از سخنان رهبری ترس از اجرا شدن تهدیدهای رهبر ایران در خاور میانه باعث شد تا مشتریان نفت به خاطر نگرانی از قطع صادرات تقاضای بیشتری را ارائه بدهند که تقاضای بیشتر در بازار محدود نفت منجر به افزایش قیمت نفت شد.
پرده سوم: داشتم اخبار را رصد می کردم متوجه شدم بی بی سی فارسی در برنامه صفحه دو اعلام کرد که روز 25 بهمن طرفداران جنبش سبز به خیابان ها خواهند آمد. کمی به فکر فرو رفتم. پیش خودم فکر کردم دیدم همیشه اول اغتشاشگران به خیابان می آمدند بعد مردم برای خنثی کردن توطئه دشمن در یک راهپیمایی چشمگیر دماغ کسانی را که می گویند حکومت جمهوری اسلامی مردمی نیست، به خاک می مالیدند. اما حالا چطور شده که دوست دارند با دماغ خاکی سه روز بعد از 22 بهمن به خیابان بیایند؟؟؟؟ حالا کار نداریم که کسی محلشان نمی گذارد. خجالت هم خوب چیزیه!! چه بسا اگر یه عده هم جمع بشن شاید بد نباشه اون وقت خودشون میرن مقایسه می کنند می فهمند که در مقابل دریای عظیم نظام جمهوری اسلامی عددی نیستند.

پانوشت:
1- لوله های نفت کنایه از صادرات به اروپاست.
2- این پست خیلی محاوره شد. قبلش از همه معذرت می خوام. سعی کردیم ساده و عامیانه صحبت کنیم.