اقتصاد مقاومتی عمو حسن و سرمایه گذاری زودبازده

مقدمه: رفتم خونه عمو. درشون مثل همیشه بازه. برای احتیاط آیفون زدم و منتظر شدم تا یکی بگه الو .... به میمنت پیشرفت تکنولوژی و آیفون های تصویری(1) هیچ کسی سلام نکرد. فقط دری که از قبل باز بود رو با یه دکمه باز کرد. مثل عادت همیشگی بلند بلند یا الله یا الله گفتم و رفتم تو. هیچکسی نیومد استقبالم. یه کمی توی حیاط منتظر شدم. تا زنعمو از توی کوچه اومد داخل. تا سلام کردم جواب داد و زود گفت: مرغمون از بالای پشت بوم پریده توی زمین همسایه (2) بیا جون هر کی دوس داری با پسر عموت برین این مرغ بلا برده رو بگیرین. منو میگی ..... یاد جوونیام افتادم. اون وقتایی که از دیوار راست بالا می رفتیم. از خدام بود یکی بهم بگه بیا از این دیوار بکش بالا. یه نیگاه به در و دیوار انداختم و موذیانه همه جا رو چک کردم (3) یه لبخند وحشیانه زدم که از دیوار برم بالا. زنعمو گفت: زحمت نکش خدا قبلا پله را آفریده است (4).
بالاخره پله جور شد. رفتیم من و پسر عمو. بیچاره مرغ!!! دو روز بود توی اون زمین بی آب و علف، بی آب و دونه، غریب و تنها به دور از یاران آفتاده بود زیر باران. رفته بود پشت یک درام (deram) (5) چسبیده به کنج دیوار. خیلی وقت بود مرغ نگرفته بودم. برای همین پاستوریزه بودم. رفتم به سمتش. اول مرغ منو ندید. تردید داشتم بهش دست بزنم. همینطوری نزدیک می شدم و با خودم کلنجار می رفتم که بگیرمش یا نگیرمش. بالاخره باید می گرفتمش. دستمو بردم نزدیک اما هنوز می ترسیدم. یعنی دستم هم می ترسید چون می لرزید. مرغ هم سیاه بود. برای همین برای گرفتنش هیچ انگیزه ای نداشتم. ولی زنعمو خواهش کرد بود. با کلی اعتماد به نفس هم از دیوار بی اعتمادی گذشته بودم. خلاصه توی همین افکار مرغ عمو حسن یکهو سرش رو چرخوند به طرف من و همینکه دست لرزانم رو دید چنان قدقدی راه انداخت که من یک متر از جام کنده شدم و پریدم بالا. بعد اول من فرار کردم و بعد از من خانوم مرغ!! چنان بال بالی می زد که عنقریب از جا کنده میشد و پرواز می کرد. باور کنید دروغ نمی گم شاید 15 یا 20 متر در ارتفاع یک متری پرواز کرد.خلاصه من که کلا جلوی پسر عمو آبروی چند ساله ام را از دست داده بودم کلهم بیخیال مرغ شدم. چون مرغ شلیطه ای(6) بود. و من اصلا حوصله خانوم های شلیطه رو ندارم. به پسر عمو هم گفتم عمرا من به این مرغ دست بزنم. خودت برو هر شکلی بلدی بگیرش. حتی محاصرش هم نمی کنم.
اصل ماجرا: مرغ رو گرفتیم(7). و به لونش انتقال دادیم. واقعا شکار حیوانات بدون ابزار بی هوشی خیلی سخته. ولی ما از پسش براومدیم. الغرض!!! عمو حسن پشت بومش یه قفس بزرگ درست کرده و چند تا مرغ توش نگه داری می کنه که این مرغا تخم میذارن. بخشی از مایحتاج خوراکی عمو حسن و خانواده رو تامین می کنند. تازه عمو حسن وضع مالیش خوبه خدا رو شکر. ولی به این میگن اقتصاد مقاومتی. من با این دل و جراتم عاشق نگه داری مرغ هستم. دلم می خواد یه خونه ویلایی داشته باشم تا از زیر زمین گرفته تا پشت بوم قفس مرغ بزنم و یه پرورش مرغ خونگی راه بندازم. 20 تا مرغ هیچ فضای بزرگی نیاز نداره. ولی تو حساب کن روزی 20 تا تخم مرغ نتیجه اقتصادیش هم خیلی خوبه. ضمن اینکه ته مونده سفره رو میریزیم جلوی مرغ ها. اصراف نمیشه. نعمت خدا توی سطل زباله ریخته نمیشه. چقدر فایده داره. مامان بزرگم(ره) می گفت: وقتی برای مرغ ها اب و دونه میریزی اون ها دعات می کنند. اگر هم قرار باشه یه بلایی بیاد یکی از مرغ ها میمیره و قضا بلا میشه.
خدایا به من یه خونه ویلایی بده که یه پشت بوم و زیر زمین بزرگ داشته باشه! بهت قول میدم یه پرورش مرغ خونگی بزنم.
این مطلب مرتبط رو هم از یکی از عزیزان در همین رابطه یعنی اقتصاد مقاومتی بخونید. جالبه. کلیک کنید.


پانوشت:
1- یادش بخیر یه زمانی در میزدیم. یا زنگ میزدیم. یکی از ته خونه میومد میگفت کیه؟؟؟؟؟ میگفتیم ماییم. از شنیدن صدای همدیگه خوشحال میشدیم. اما آیفون تصویری میدونی برای چیه؟؟؟ برای اینه که اگر خوشت نیومد در رو به روی کسی باز کنی اصلا جواب سلامش رو هم ندی. و اصلا یه کاری کنی که اون فکر کنه هیچ کس خونه نیست. اون وقت برای شادی روح گراهام بل که تلفن رو اختراع کرد حاضری یه فاتحه بخونی؟؟؟؟
2- زمین همسایه: یه ملک ساخته نشده. به معنای واقعی زمینه. فقط یه در گذاشتن و قفلش کردن که آقای دزد روش راه نره. یا کسی نیاد توش مواد افیونی بکشه.
3- مدیونی اگر بگی رضا مارمولک!!!
4- تا حالا قیافه یه آدم ضایع رو دیدین؟؟؟
5- (deram) = به گویش دزفولی. بشکه های فلزی حمل نفت. یا هرگونه مواد نفتی. توضیح و کلمه صحیحش درام = drum هستش به معنی استوانه (در حقیقت بشکه ها رو چون استوانه هستند و رگ و ریشه اش از زمان شرکت نت و انگلیسیاس، دزفولی ها عادت کردند و میگن درام)
6- شلیطه از نظر من یعنی هوچی گر! یعنی اهل جیغ و داد. یعنی شارلاتان!!
7- بله گرفتیم. درسته من نگرفتمش ولی من به پسر عموم انگیزه دادم. تشویقش کردم و دلم باهاش بود. از پشت سر هم حسابی هواش رو داشتم. بهش گفتم تو برو من باهاتم.
8- مطالب مرتبط اقتصادی:
حاشیه ای بر سیاست افزایش جمعیت در ایران
اندر احوالات شیخ خارج نشین و قیمت بنزین.
بویی از تهدید.
نفت چه کسی را تحریم می کند؟

حاشیه ای بر سیاست افزایش جمعیت در ایران

مقدمه
رفتم اتاق همکارم. چون از نظر فکری و گرایشات سیاسی کمی با هم زاویه داریم هر وقت از چیزی (یک اتفاق سیاسی) ناراحت باشه یا کلاقه باشه تا منو می بینه خیلی زود یه مقدمه درست می کنه تا برسه به اصل موضوع. به مقدمش خوب توجه کردم فهمیدم در مورد سیاست افزایش جمعیت ایران که توسط رهبری در سخنرانی های اخیر مورد تاکید قرار گرفته براش شبهه پیش اومده و خیلی فکرشو به خودش مشغول کرده. و چون فکر می کنه که این یک سیاست غلطه خیلی ناراحته که چرا رهبر این موضوع رو مطرح کرده. خیلی این قضیه رو مضحکانه می بینه. بعد از اینکه خوب که حرفاش رو زد، شروع کردم به صحبت کردن. خلاصه اینکه قانعش کردم که اشتباه می کنه به دلایل زیر:

1- خدا در قرآن می فرماید: «وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الْأرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها» رزق هر جنبنده‌اي بر عهده خداست. پس چرا ما باید نگران باشیم که اگر جمعیت زیاد بشه چطوری اقتصاد ایران رو باید کنترل کرد؟ چین و هند چطور اقتصادشون رو کنترل می کنند که ما نتونیم؟
2- یک ضرب المثل ایرانیه که میگه: هر آنکس دندان دهد، نان دهد! اینو برای اونایی میگن که بچه نمی خوان. این ضرب المثل رو پدر مادر ها توی گوش عروس و داماداشون می خونن که سریعتر بچه دار بشن.
3- یکی از عوامل توسعه اقتصادی نیروی انسانیه. فقط کافیه به هند و چین نگاه کنید. از نظر پیشرفت و اقتصاد توی دنیا چین حرف دوم رو میزنه. و این به خاطر نیروی کار و نیروی انسانیه. از نظر قدرت نظامی هم چین یکی از بزرگترین ارتش های دنیا رو داره.

این سه دلیل رو براش آوردم بعد با یه دلیل منطقی خیلی قوی کار رو یکسره کردم و حسابی قانعش کردم.
1- فرض کنید از هر ده نفر یک نفر نخبه به وجود بیاد. با این تفاسیر از هر صد نفر 10 نخبه و الی آخر. حالا نخبه های کشور چین بیشتر هستند یا نخبه های ایران؟ و البته ایرانی ها انسان های باهوش و زحمت کشی هستند که در صورتی که جمعیت ما به حد ایده آل اون برسه بدون شک از نظر اقتصادی گام های بزرگتری خواهیم برداشت.
2- وقتی جمعیت افزایش پیدا می کنه مصرف هم زیاد میشه. در پی افزایش مصرف افزایش تولید را داریم. چرا که وقتی بازار مصرف یک بازار پر درآمدی باشه تولید کنندگان به فکر افزایش تولید خواهند بود. افزایش تولید منجر به افزایش درآمد خواهد بود. در پی افزایش درآمد درخواست برای نیروی کار افزایش پیدا می کند. ضمن اینکه افزایش تعداد مشاغل باعث افزایش رقابت و بهتر شدن کیفیت تولیدات می شود. که همه اینها منجر به افزایش رتبه اقتصادی ایران می شوند. تمام این دلایل باعث چرخیدن چرخ اقتصاد ایرانی می شوند که عامل اصلی آن نیروی انسانی است.
3- سومین دلیل خود تبلیغات دشمنه. چرا بی بی سی و صدای آمریکا بر علیه این سیاست تبلیغات و خبر رسانی می کنند؟ چون خود آنها بیشتر از هر ایرانی متوجه اثرات مثبت این سیاست برای ایران هستند. لذا در جهت عقب نگه داشتن اقتصادی ایران ناچارند تا این سیاست را تقبیح کنند و آن را به ضرر ایرانیان قلمداد کنند.

اندر احوالات شیخ خارج نشین و قیمت بنزین

این پست را تقدیم می کنم به وبلاگ فخیمه "گوش قرمز"

اندر احوالات شیخ ماشیخ پس از آن فتنه شکست خورده به همراه برخی مریدان و شاگردان وفادار به بریتانیا پناهنده گردیده بودی و با اداره های محترم جاسوسی بریتانیا بر علیه حکومت مقدس ایران همکاری های خبیث داشتندی و از این راه کسب معاش کردندی.

روزی از روزهای خداوندی چون سپهر آفتاب بر دمیدی و عالمی روشن گردانیدی شیخ از بستر ببیدار شدی و قصد کار نمودی تا به رسم روزگار لقمه نانی گرد آوردی. لذا پا از خانه فرا نهادی و قصد اداره امنیت بریتانیای کبیر نمودی. چون زمستان بود برف و سرما همه جا را فراگرفتندی و شیخ به لطایف الحیل فراوان در آن سرمای جانسوز درب یخ زده ارابه را باز نمودی و پشت سکان نشستی و کلید در استارت ماشین بچرخاندی چون چشم مبارک بر آمپر سوخت ماشین بینداختی از باک خالی ماشین فغان سر دادی و ناله ها نمودی.

پس قصد جایگاه سوخت نمودی و لعنت به روزگار نمودی. و چون از بنزین فارغ گردیدی مامور جایگاه بابت چند لیتر ناقابل از شیخ طلب دینارهای کلان نمودی. شیخ با تعجب و ناراحتی سبب افزایش نرخ از وی جویا شدی. مامور بگفتا چون دولت فخیمه ایران ما را تحریم نمودندی و از آن پس به ما نفت نفروختندی که این باعث نگرانی مقامات گردیدندی و قیمت نفت سر به آسمان نهادندی.

شیخ چون این بشنید و چون بدانست درآمدش از اداره جاسوسی کفاف زندگی اش را نمی دهد آنگونه که فقط می توانست نیمی از پول بنزین را پرداخت نماید، از فرط ناراحتی جامه بر تن دریدی و سر به بیابان نهادندی و بر روزگار خوش خویش در دولت ایران حسرت ها بخوردی.


پانوشت:

۱- این مطلب از نبوغات خودمان است و کپی نیست.

بویی از تهدید

پرده اول: هنوز لوله های(1) نفت را به روی اروپا نبسته ایم. هنوز تنگه هرمز به روی کشتی های نفتی و تجاری دنیا باز است. فقط مقام معظم رهبری حرفش را زد. ببینید چطور بازارهای جهانی ملتهب شده است. ما فقط گفتیم تلافی می کنیم، قیمت نفت خام در هر بشکه بیش از 2 دلار افزایش یافت. این نشان از ترس و نگرانی غیر قابل تصور اروپایی ها و آمریکایی هاست. یکی از دلایل این ترس بازارهای شکننده و بحرانی غرب است که با یک سخن رهبری مثل باد خزانی بالا و پایین می شود. کافی است در کوچکترین اقدام عوارض عبور و مرور کشتی های غربی را در خلیج فارس افزایش دهیم. همین حالا هیچ کاری نکرده ایم جانشان به لبشان رسیده است.
پرده دوم: علت گران شدن نفت پس از سخنان رهبری ترس از اجرا شدن تهدیدهای رهبر ایران در خاور میانه باعث شد تا مشتریان نفت به خاطر نگرانی از قطع صادرات تقاضای بیشتری را ارائه بدهند که تقاضای بیشتر در بازار محدود نفت منجر به افزایش قیمت نفت شد.
پرده سوم: داشتم اخبار را رصد می کردم متوجه شدم بی بی سی فارسی در برنامه صفحه دو اعلام کرد که روز 25 بهمن طرفداران جنبش سبز به خیابان ها خواهند آمد. کمی به فکر فرو رفتم. پیش خودم فکر کردم دیدم همیشه اول اغتشاشگران به خیابان می آمدند بعد مردم برای خنثی کردن توطئه دشمن در یک راهپیمایی چشمگیر دماغ کسانی را که می گویند حکومت جمهوری اسلامی مردمی نیست، به خاک می مالیدند. اما حالا چطور شده که دوست دارند با دماغ خاکی سه روز بعد از 22 بهمن به خیابان بیایند؟؟؟؟ حالا کار نداریم که کسی محلشان نمی گذارد. خجالت هم خوب چیزیه!! چه بسا اگر یه عده هم جمع بشن شاید بد نباشه اون وقت خودشون میرن مقایسه می کنند می فهمند که در مقابل دریای عظیم نظام جمهوری اسلامی عددی نیستند.

پانوشت:
1- لوله های نفت کنایه از صادرات به اروپاست.
2- این پست خیلی محاوره شد. قبلش از همه معذرت می خوام. سعی کردیم ساده و عامیانه صحبت کنیم.

نفت چه کسی را تحریم می کند؟


"این پست را تقدیم می کنم به وبلاگ اسکالپل نکته بین"
آنها برای تحریم ایران دچار یک بلوف سیاسی شده اند. این اروپا و آمریکا نیست که ایران را تحریم می کند. بلکه این ایران است که غرب را تحریم می کند. آنها فکر کرده اند نفت پیاز است که اگر از ما نخرند روی دستمان فاسد شود. درثانی همانطور که قبلا گفته ام، نفت را نمی توانند تحریم کنند. چون کالایی است که به آن احتیاج دارند و در دنیا کمیاب است. پس بدون تردید سیاست تحریم محکوم به شکست است؛ آن هم در اوضاعی که چین، روسیه و ژاپن با این تحریم ها مخالف هستند. نه تنها کشورهای شرق آسیا بلکه بعضی از کشورهای اروپایی هم اقتصاد شکننده شان با سرعت بیشتری روند فروپاشی را طی خواهد کرد.
از طرفی تحریم نفت باعث افزایش قیمت جهانی نفت می شود که این صد در صد به نفع ایران است. هرچند عربستان در یک بلوف شاخ دار گفته کمبود نفت را جبران می کند ولی به عقیده بنده عربستان قادر نیست تمام تقاضای جهانی نفت را پاسخ دهد این را بگذارید در کنار این مطلب که بی بی سی اعتراف کرده که کیفیت نفت ایران از عربستان بهتر است.
اما حضور ناوهای جنگی جهت تضمین امنیت کشتی های تجاری غرب در خلیج فارس خود این پیام را به همراه دارد که غرب و آمریکا به شدت از بسته شدن تنگه هرمز نگران هستند و از عواقب آن می ترسند. پس تهدید ایران در این خصوص یک تهدید درست و واقعی است. و حضور نظامی آمریکا باز هم یک بلوف بیش نیست چرا که آمریکا و غرب نمی توانند در خلیج فارس با ما بجنگند. چرا؟ چون آنها قادر به جنگ در بیرون از خانه نیستند و هزینه های حمل و نقل بسیاری از قاره آمریکا به خلیج فارس متوجه آنها خواهد شد که کمر آنها را خم خواهد کرد. از طرفی آمریکا هیچ گاه در جنگی که تلفات سنگین داشته باشد شرکت نخواهد کرد. این را ضمیمه کنید به اینکه از دست دادن ناوهای جنگی گران قیمت برای آنها غیر قابل تحمل است. مطمئن باشید با پرتاب اولین موشک پیشرفته دریایی به سمت ناوهای جنگی اولین کسانی که پا به فرار می گذارند همین ناوهای جنگی هستند. پس نه تنها این ناوها هیچ تضمینی برای اقتصاد غرب نیستند بلکه عامل ناامنی و افزایش قیمت نفت هم خواهند بود.
اینها را داشته باشید در کنار این موضوع که شوک های مقطعی مثل افزایش قیمت دلار و قیمت سکه هیچ گاه عزم و اراده ایران را برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای سست نکرده و نخواهد چراکه این حق طبیعی مردم ایران است و ملت ایران همیشه برای منافع مسلم خودش در کنار رهبری و نظام جمهوری اسلامی محکم و استوار ایستاده است. این را برای بار هزارم در 22 بهمن به شما ثابت خواهیم کرد.
پانوشت:
با فرض عرضه ثابت کالا هرچه تقاضا برای آن کالا بیشتر شود، منجر به افزایش قیمت کالای مورد نظر خواهد شد. حالا فرض کنید تقاضا ثابت است و عرضه کم شود این مورد نیز باعث افزایش قیمت کالا می شود. حالا کالای نفت را در نظر بگیرید، تقاضا بالا، عرضه محدود! بدون شک قدرت در دست ماست. مطمئن باشید اگر نفت در دست آمریکا بود به قیمت خون پدرشان آن را به ما می فروختند.