بعد از برجام باید اقتصاد داخلی خودمان را تقویت کنیم

برجامواقعا جای تعجب دارد! چرا برخی آقایان در داخل اصلا تمایلی برای تقویت اقتصاد داخلی ایران ندارند؟ چرا در برخی در اوج نفهمی به سر می برند؟ چرا وقتی خودمان می توانیم واگن قطار بسازیم باید برویم از چینی ها بخریم؟ چرا وقتی خودمان تولید کننده انواع لوازم آرایشی هستیم باید از اروپا و چین لوازم آرایشی وارد بکنیم؟ چرا وقتی خودمان ...

ادامه نوشته

کالای ایرانی بخریم تا ...

کالای ایرانی بخریم تا ...این حرف را بارها از زبان اساتید و کارشناسان اقتصادی شنیده ایم: در ایران مسئولین به تولید توجه نمی کنند. در حقیقت به نظر می رسد دلالان و واسطه گران منفعت طلب سود خود را در واردات کالای خارجی می دانند. و این افراد به قدری در دولت نفوذ دارند که برای منافع خودشان قانون تصویب می کنند.

هر از چندگاهی اخبار شرم آور واردات شرم آوری مثل آب، رب گوجه فرنگی [منبع]، سوزن و دیگر کالاهایی مثل بیلچه، مدادتراش، قرقره ماهیگیری و ... [منبع] نمک بر زخم تولیدکنندگان می پاشد. واردات کالاهایی مثل شرت هایی با طرح پرچم آمریکا و ...

وقتی مقام معظم رهبری می گوید آتش به اختیار یعنی اینکه ...

ادامه نوشته

اقتصاد مقاومتی عمو حسن و سرمایه گذاری زودبازده

مقدمه: رفتم خونه عمو. درشون مثل همیشه بازه. برای احتیاط آیفون زدم و منتظر شدم تا یکی بگه الو .... به میمنت پیشرفت تکنولوژی و آیفون های تصویری(1) هیچ کسی سلام نکرد. فقط دری که از قبل باز بود رو با یه دکمه باز کرد. مثل عادت همیشگی بلند بلند یا الله یا الله گفتم و رفتم تو. هیچکسی نیومد استقبالم. یه کمی توی حیاط منتظر شدم. تا زنعمو از توی کوچه اومد داخل. تا سلام کردم جواب داد و زود گفت: مرغمون از بالای پشت بوم پریده توی زمین همسایه (2) بیا جون هر کی دوس داری با پسر عموت برین این مرغ بلا برده رو بگیرین. منو میگی ..... یاد جوونیام افتادم. اون وقتایی که از دیوار راست بالا می رفتیم. از خدام بود یکی بهم بگه بیا از این دیوار بکش بالا. یه نیگاه به در و دیوار انداختم و موذیانه همه جا رو چک کردم (3) یه لبخند وحشیانه زدم که از دیوار برم بالا. زنعمو گفت: زحمت نکش خدا قبلا پله را آفریده است (4).
بالاخره پله جور شد. رفتیم من و پسر عمو. بیچاره مرغ!!! دو روز بود توی اون زمین بی آب و علف، بی آب و دونه، غریب و تنها به دور از یاران آفتاده بود زیر باران. رفته بود پشت یک درام (deram) (5) چسبیده به کنج دیوار. خیلی وقت بود مرغ نگرفته بودم. برای همین پاستوریزه بودم. رفتم به سمتش. اول مرغ منو ندید. تردید داشتم بهش دست بزنم. همینطوری نزدیک می شدم و با خودم کلنجار می رفتم که بگیرمش یا نگیرمش. بالاخره باید می گرفتمش. دستمو بردم نزدیک اما هنوز می ترسیدم. یعنی دستم هم می ترسید چون می لرزید. مرغ هم سیاه بود. برای همین برای گرفتنش هیچ انگیزه ای نداشتم. ولی زنعمو خواهش کرد بود. با کلی اعتماد به نفس هم از دیوار بی اعتمادی گذشته بودم. خلاصه توی همین افکار مرغ عمو حسن یکهو سرش رو چرخوند به طرف من و همینکه دست لرزانم رو دید چنان قدقدی راه انداخت که من یک متر از جام کنده شدم و پریدم بالا. بعد اول من فرار کردم و بعد از من خانوم مرغ!! چنان بال بالی می زد که عنقریب از جا کنده میشد و پرواز می کرد. باور کنید دروغ نمی گم شاید 15 یا 20 متر در ارتفاع یک متری پرواز کرد.خلاصه من که کلا جلوی پسر عمو آبروی چند ساله ام را از دست داده بودم کلهم بیخیال مرغ شدم. چون مرغ شلیطه ای(6) بود. و من اصلا حوصله خانوم های شلیطه رو ندارم. به پسر عمو هم گفتم عمرا من به این مرغ دست بزنم. خودت برو هر شکلی بلدی بگیرش. حتی محاصرش هم نمی کنم.
اصل ماجرا: مرغ رو گرفتیم(7). و به لونش انتقال دادیم. واقعا شکار حیوانات بدون ابزار بی هوشی خیلی سخته. ولی ما از پسش براومدیم. الغرض!!! عمو حسن پشت بومش یه قفس بزرگ درست کرده و چند تا مرغ توش نگه داری می کنه که این مرغا تخم میذارن. بخشی از مایحتاج خوراکی عمو حسن و خانواده رو تامین می کنند. تازه عمو حسن وضع مالیش خوبه خدا رو شکر. ولی به این میگن اقتصاد مقاومتی. من با این دل و جراتم عاشق نگه داری مرغ هستم. دلم می خواد یه خونه ویلایی داشته باشم تا از زیر زمین گرفته تا پشت بوم قفس مرغ بزنم و یه پرورش مرغ خونگی راه بندازم. 20 تا مرغ هیچ فضای بزرگی نیاز نداره. ولی تو حساب کن روزی 20 تا تخم مرغ نتیجه اقتصادیش هم خیلی خوبه. ضمن اینکه ته مونده سفره رو میریزیم جلوی مرغ ها. اصراف نمیشه. نعمت خدا توی سطل زباله ریخته نمیشه. چقدر فایده داره. مامان بزرگم(ره) می گفت: وقتی برای مرغ ها اب و دونه میریزی اون ها دعات می کنند. اگر هم قرار باشه یه بلایی بیاد یکی از مرغ ها میمیره و قضا بلا میشه.
خدایا به من یه خونه ویلایی بده که یه پشت بوم و زیر زمین بزرگ داشته باشه! بهت قول میدم یه پرورش مرغ خونگی بزنم.
این مطلب مرتبط رو هم از یکی از عزیزان در همین رابطه یعنی اقتصاد مقاومتی بخونید. جالبه. کلیک کنید.


پانوشت:
1- یادش بخیر یه زمانی در میزدیم. یا زنگ میزدیم. یکی از ته خونه میومد میگفت کیه؟؟؟؟؟ میگفتیم ماییم. از شنیدن صدای همدیگه خوشحال میشدیم. اما آیفون تصویری میدونی برای چیه؟؟؟ برای اینه که اگر خوشت نیومد در رو به روی کسی باز کنی اصلا جواب سلامش رو هم ندی. و اصلا یه کاری کنی که اون فکر کنه هیچ کس خونه نیست. اون وقت برای شادی روح گراهام بل که تلفن رو اختراع کرد حاضری یه فاتحه بخونی؟؟؟؟
2- زمین همسایه: یه ملک ساخته نشده. به معنای واقعی زمینه. فقط یه در گذاشتن و قفلش کردن که آقای دزد روش راه نره. یا کسی نیاد توش مواد افیونی بکشه.
3- مدیونی اگر بگی رضا مارمولک!!!
4- تا حالا قیافه یه آدم ضایع رو دیدین؟؟؟
5- (deram) = به گویش دزفولی. بشکه های فلزی حمل نفت. یا هرگونه مواد نفتی. توضیح و کلمه صحیحش درام = drum هستش به معنی استوانه (در حقیقت بشکه ها رو چون استوانه هستند و رگ و ریشه اش از زمان شرکت نت و انگلیسیاس، دزفولی ها عادت کردند و میگن درام)
6- شلیطه از نظر من یعنی هوچی گر! یعنی اهل جیغ و داد. یعنی شارلاتان!!
7- بله گرفتیم. درسته من نگرفتمش ولی من به پسر عموم انگیزه دادم. تشویقش کردم و دلم باهاش بود. از پشت سر هم حسابی هواش رو داشتم. بهش گفتم تو برو من باهاتم.
8- مطالب مرتبط اقتصادی:
حاشیه ای بر سیاست افزایش جمعیت در ایران
اندر احوالات شیخ خارج نشین و قیمت بنزین.
بویی از تهدید.
نفت چه کسی را تحریم می کند؟