زور گوی است و ...

حضور در جلسه های شعر همیشه باعث شده تا چشمه های طبع من باز شود. دیشب هم که در یک جلسه شب شعر حضور یافتم درنهایت منجر به ترواش شعر زیر گردید که بی مناسبت به انقلاب اسلامی و اتفاقات اخیر نیست. به همین خاطر این شعر را برای عزیزان به اشتراک می گذارم تا با نقدهای خود شعر ما را به تعالی برسانند.

زور گوی است و منطقش زور است

او نداند که آخرش گور است

از ادب، و سلام و احوالش

دم مزن، که...

ادامه نوشته

خیانت

رهبرانقلاب:از امروز تا روز انتخابات هرکس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف بکار گیرد قطعا به کشور خیانت کرده است

جشن عید ولایت را به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش امام خامنه ای و همه دوستان عزیز و و وبلاگ نویسان عزیز خصوصا سادات تبریک و تهنیت عرض می کنم.

لذت می برم از اینکه کشور عزیز ایران اسلامی همچین ولایتی دارد. اگر نبود نقش ولایت فقیه در مدیریت انقلاب اسلامی با وجود توطئه ها و دسیسه ها و جنگ و تحریم و فتنه ها، تا کنون صدها بار انقلاب اسلامی شکست خورده بود. اما چه کسی انکار می کند که با هدایت بی نظیر امام خمینی و امام خامنه ای انقلاب اسلامی راه های پر پیچ و خم حوادث را با سختی های فراوان طی کرده و ذره ای از راه خودش که مبارزه با استکبار جهانی منحرف نشده است. و انشاء الله دور نیست که پرچم انقلاب را به دست امام زمان خواهد سپرد. 
حالا ما انتظار داریم نه تنها مسئولین حساب کار دستشان بیاید بلکه اصحاب رسانه ها فضای کشور راه ملتهب نکنند و اجازه ندهند که دشمن از اختلافات ما شاد شود. ای کاش همه مسئولین بدانند که اولویت های کاری آنها آباد کردن ایران است.

دروغ اجباری

رفته ام مهمانی. همسر فامیل یک خانوم 29 ساله با استعدادهای درخشان. استاد زبان انگلیسی.
گفت: در هفته ای گذشت برای آموزش و پرورش آزمون استخدامی داشتم.
گفتم: خب به سلامتی. چه عالی! بالاخره شما هم صاحب درآمد میشی.
واقعا از ته دل خوشحال شدم. چون بندگان خدا به این حقوق خیلی نیاز دارند. علی رغمی که خودش و شوهرش از صبح تا شب کار می کنند ولی باز عقب هستند. اقساط بانکی بدجوری فشارشان را پایین آورده. کارشان هم کار دولتی نیست. کار آزاد. تدریس در آموزشگاه. به هر حال ..... خیلی خوشحال شدم و ته دلم خدا رو شکر کردم. اما یک چیزی گفت که برق از سه فازم پرید.
گفت: عذاب وجدان دارم.
گفتم: چرا؟
گفت: مصاحبه کننده با من طوری برخورد کرد که مجبور شدم دروغ بگویم. برای همین خیلی عذاب می کشم. در زندگی من به کسی دروغ نمی گویم. اما در مصاحبه دروغ گفتم.
گفتم: چی پرسید؟
گفت: پرسید نماز جمعه می روی؟ گفتم الان نمی روم! ولی قبلا می رفتم (دروغ). پرسید: حجابت چگونه است؟ گفتم چادری نیستم ولی مانتوی بلند می پوشم (دروغ) و چند تا دروغ دیگه  از همین قبیل ...
متاسفانه این قبیل سوالات کلیشه ای بعد از انقلاب اسلامی به غلط و از روی جهل باب شده است. و نوشته می شود به پای انقلاب اسلامی. مصاحبه هایی که مردم را از نظام خسته می کند.

یک مسلمان که نماز می خواند باید ارکان نمازش را بداند.

اما سوال: اگر یک مسلمان که نماز می خواند و درست هم می خواند، ارکان نمازش را طبق کتاب دینی و رساله علما به طور دقیق بلد نبود، آیا مسلمان نیست؟ این دختر  مانتویی که از نظر مذهبی نماها یک دختر قرتی است! نماز می خواند و به خدا ایمان دارد. مسلمان است و آرزوی حج دارد. چرا یک زن چادری (مصاحبه کننده) با او خیلی جدی و خشک طوری مصاحبه کند که لرزه بر اندامش بیفتد؟ که باعث شود این خانم فکر کند مصاحبه کننده انقلابی است و من ضد انقلابی هستم. چون او داخل چادر فقط دماغش پیداست. ولی من مانتوی کوتاه می پوشم. و او آنقدر خشک و بی روح است که گویی انسان نیست و اصلا بلد نیست بخندد. خیلی جدی و اخم کرده.
نکته: سوال کننده به گونه ای سوالات را مطرح می کند که سوال شونده تصور می کند اگر ارکان نمازش را نداند، یا اگر نماز جمعه نرود، یا اگر چادر نزند، یا اگر نداند نماز سه رکعتی چند تا تشهد دارد، یا نماز جمعه چند تا قنوت دارد و نهایتا اگر نداند موالات و قیام متصل به رکوع چیست، خدایی نکرده مسلمان نیست و در امتحان مصاحبه که شبیه سوال نکیر و منکر در شب اول قبر است، مردود شده و استخدام نخواهد شد. برای همین چون از استخدام نشدن می ترسد یک اجبار درونی برای کسب روزی و تامین معاش خانواده او را به دروغ وا می دارد. و این برای نظام انقلاب اسلامی که مبتنی بر کرامت انسانی است اصلا خوب نیست.
هر چند سوال کننده قصد دارد میزان اعتقادات سوال شونده را بسنجد. اما چه فایده؟ وقتی آن شخص در لباس های آراسته و پیراسته و کلمات قلمبه و سلمبه و ادا و اطوارهای گوناگون و آن همه دروغ خودش را پنهان کند چه نتیجه ای دارد؟
بالاغیرتا آهای آقا و خانوم مذهبی و چادری! اگر سوالات شما کارآمد بود نتیجه اش نمی شد آن زن چادری ای که بشود نماینده مجلس اصلاحات و بعد سر از بی بی سی دربیاورد درحالی که روسری اش را درآورده و علیه حجاب صحبت می کند.


پانوشت:
بنده خودم هم درگیر همچین مصاحبه هایی شده ام. اغلب مشاهده می شود در این مصاحبه ها بدون توجه به تخصص مصاحبه شونده که باید در اولویت باشد از جزئی ترین سوالات دینی تا بعضی جزئیات زندگی که در حیطه مسائل شخصی جای میگیرد سوالاتی پرسیده می شود که بیشتر به نظر می آید هدف از طرح این سوالات به دام انداختن شخص سوال شونده است نه آگاهی از میزان عقاید. به طور مثال این خانم تعریف می کرد: آن خانم چادری به من گفت: شما را در خیابان دیده اند. بنده خدا هول شده و به تت و پت افتاده و گفته: کی دیده؟ لباس چی تنم بوده؟ با کی بودم؟ یا سوال کرده: اخیرا با کسی درگیر شده ای؟ بنده خدا باز هر چی براش اتفاق افتاده رو کرده بدون اینکه متوجه باشه طرف بهش یه دستی زده.