با همه قهرم ولیکن با عمویم بیشتر
گوش کن تا حرفهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ...
گوش کن تا حرفهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ...
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عباس من! دیدی اما مانند خواهر ندیدی
آجرک الله یا بقیه الله.
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا الحسین (ع)
شعری زیبا از حسین سنگری شاعر صاحب نفس خوزستانی.
شاعر نشسته بود کناری و می نوشت
بنیاد واژه را به گل عشق می سرشت
بذر محبتی که به بستان واژه کشت
شعری شد و رسید به دروازه بهشت
شعرش گرفته حال و هوایی عجیب را
حس میکند درون فضا بوی سیب را
بقیه در ادامه مطلب
هرکه از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او ....
این علی بن حسین بن علی، حیدر نیست
جز امامت ز علی شیر خدا کمتر نیست
دشمن از برق نگاهش به ستوه آمد و گفت
گفته بودند که در کرب و بلا حیدر نیست
هر چه نزدیکتر آمد همه فریاد زدند ...