مقدمه: باورتان می شود؟ یکی از نهادهای استان خوزستان مجمعی دارد به عنوان مجمع نخبگان. این مجمع متشکل روسای ادارات و سازمان های دولتی و نظامی استان است. که همه حقوق بگیر دولت هستند. از طرفی این مجمع جهت همفکری به عنوان یک اتاق فکر برای آن نهاد است که تصمیمات و مصوبات این اتاق فکر در برگزاری مراسمات ملی و امورات فرهنگی استان و فرهنگ سازی خیلی نافذ و موثر است. اما درد آنجاست که وقتی از همه این اعضا دعوت می شود فقط سه یا چهار نفرشان در جلسه فوق می آید.
اما ... ما یک جلسه ای گذاشته ایم. این جلسه تابع و وابسته به هیچ سازمانی نیست. هیچ هیک از اعضای این جلسه هم بابت شرکت در این جلسه از هیچ کجای این دولت حقوق نمی گیرند. اما وقتی اعلام جلسه می کنیم دائم نگران آن هستیم که نکند جا کم بیاید.
اینبار جلسه چهارمی بود که بچه های وبلاگ نویس استان خوزستان دور هم در یک سالن جمع می شدند تا در خصوص فضای مجازی پای صحبت های استاد بیگ زاده بنشینند. کاش مسئولین بیایند و یاد بگیرند کار فرهنگی کنند. اگر چه حدس می زنم اگر خبر این جلسه به برخی از مسئولین برسد دندان تیز می کنند تا این جلسه را تصاحب کنند و کمی برای خود گزارش کار رد کنند.
الغرض ...

اینبار برای اینکه بیشتر بتوانیم از زمان جلسه استفاده کنیم ساعت شروع برنامه را 17:30 دقیقه گذاشتیم. و بنده از یک ساعت قبل به اتاق کارم رفتم تا آماده حضور در این جلسه باشم. از قبل هماهنگ کرده بودیم که استاد بیگ زاده راس ساعت 18 وارد جلسه شود. اما نمی دانم چطور شد که ایشان راس ساعت 17:30 دقیقه تشریف آوردند. لذا از این همه نظم و دقت و مراقبت در وفای به عهد ایشان شگفت زده شدم. ایشان دقیقا بعد از من و امین و محمد که اصل اجرای برنامه را به عهده داریم نفر چهارمی بود که آمد. از این بابت من خیلی شرمسار شدم. چرا که انتظار داشتم دوستانم زودتر از استاد بیایند. ولی استاد آنقدر منظم و دقیق است که نگو. حقیقتا بنده از این بابت شیفته ایشان شدم. و این درحالی است که استاد از بابت شرکت در این جلسه هیچ وجهی از ما دریافت نمی کند.
وارد سالن شدم. کولرها را دیر روشن کرده بودند به همین خاطر سالن جلسه گرم بود. و این دومین علت شرمساری من بود. خودم هم کنار ویدئو پروژکتور نشته بودم گرمای سالن یکطرف و گرمای فن (پنکه) ویدئو پروژکتور که به صورتم می خورد حسابی کلافه ام کرده بود. اگرچه دوباره در امکانات اینترنت سالن بدقولی شده بود اما نبود اینترنت را جبران کردیم. و امین نگذاشت از بی اینترنتی دق مرگ شویم.
اگرچه تلاش زیادی کردیم تا سر وقت شروع کنیم اما باز 15 دقیقا تاخیر داشتیم. این خیلی بهتر از جلسات قبل بود که با یک ساعت تاخیر شروع می شد. انشاء الله سعی خواهم کرد تا جلسه بعد راس ساعت شروع کنم.
یکی از عزیزان قرآن خواند و بعد از ان بلافاصله به دوستان خوشامد گفتم و با عرض تبریک میلاد امام رضا (ع) به دوستان این شعر را خواندم و پس از آن فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص استفاده سازمان جاسوسی سیا از ابزار هنر در سرنگونی دولت منتخب مردم در کودتای 28 مرداد، که در کتاب دغدغه فرهنگی آمده بود را برای دوستان بیان کردم.
خودم از این اقدام سازمان سیا شگفت زده شدم چراکه انها با برنامه ریزی های دقیق مطالبی را از آمریکا آورده بودند که در روزنامه های ایران به چاپ برسانند تا مقدمه سرنگونی دولت باشد. حتی انها کاریکاتورهایی را هم به بخش هنری سازمان سیا سفارش داده بودند و تهیه کرده، با خود به ایران آورده بودند. این نشان می دهد که آمریکا در آن زمان افراد قابل اعتمادی در ایران نداشته است که در راستای اهدافشان برای ایجاد اعتراض های مردمی در رسانه ها عملیات روانی انجام بدهند لذا مجبور بوده اند تا خودشان مقاله ها و کاریکاتورها را از آمریکا (بخش هنری سازمان سیا) به ایران بیاورند تا به وسیله چاپ در رسانه ها بر افکار عمومی تاثیر گذار باشند.
بعد از اینکه مطالب بنده تمام شد ادامه جلسه را به استاد احسان بیگ زاده سپردیم. ایشان طبق قولی که داده بودند در ادامه جلسه قبل و به صورت مقدمه به کارکرد ماهواره و موتورهای جستجوگر که در اختیار و مدیریت سازمان های جاسوسی آمریکا بود پرداختند و پس از ان به مبحث فیس بوک و شبکه های اجتماعی پرداختند.
یکی از مطالبی که برای من شگفت انگیز بود کارکرد گوگل در جاسوسی بود. و همچنین ابزار گوگل مپ (google map) سوالی که استاد بیگ زاده چند بار به صورت تاکیدی تکرار کرد این بود که موتور جستجوگر گوگل چه ربطی به نقشه جغرافیایی جهان دارد؟ ما خیلی ساده انگارانه و خوش باورانه خیال می کنیم که در گوگل مپ هرکجای از دنیا را که نیاز داشته باشیم جست و جو می کنیم. اما هدف گوگل از در اختیار گذاشتن این نرم افزار صرفا جاسوسی از شماست. کسانی که از این نرم افزار استفاده کرده اند و بلد هستند تا از امکان مسیر یاب این نرم افزار استفاده کنند بارها و بارها از منزل خود تا مکان دیگری را متر کرده اند. نمونه اش خود من! نمونه اش همکارانم. آنها لذت می برند تا با گوگل مپ محل کار یا محل زندگی خود را از بالا (عکس ماهواره ای) با کیفیت خوب تماشا کنند و ان را برای پیدا کردن مسیر بهتری علامت گذاری کنند. و ما با علاقه خیلی زیاد به صورت داوطلبانه محل زندگی خود را در اختیار سازمان های جاسوسی قرار می دهیم. و خیلی خوشحال میشویم که چقدر زیاد صاحب تکنولوژی هستیم و بلدیم که از آن استفاده کنیم. و گاهی وقت ها به اطرافیانمان پز هم می دهیم چون انها بلد نیستند از گوگل مپ استفاده کنند.
استاد بیگ زاده به صورت مختصر اشاراتی به ماهواره های جاسوسی و مدارهای قرار گرفتن آنها در اطراف زمین کرد. و عنوان کرد که ماهواره های تلویزیونی که ما آنها را تماشا می کنیم در مداری به فاصله تقریبی 36000 کیلومتر از زمین قرار گرفته است. یعنی شما مسیر هاتبرد یا یوتل ست و عرب ست و غیره را که با دیش ماهواره دریافت می کنید از فاصله 36000 کیلومتری دریافت می کنید. استاد از خصوصیات شگفت انگیز این مدار گفت و گفت که شرکت های آمریکایی این مدار را در انحصار خود گرفته اند و محل قرار گرفتن ماهواره ها را در این مدار به کشورهای متقاضی به قیمت های نجومی می فرشوند. و ایشان اضافه کرد که ایران در حوالی ایام انقلاب اسلامی سه محل از این مدار را خریداری کرده است که شرکت های آمریکایی به صورت غیر قانونی یک محل ان را به یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس فروخته اند تا آن کشور ماهواره خود را در آن قرار دهد.
من که شنونده بودم این اطلاعات و اخبار را که از زبان استاد می شنیدم بسیار عصبانی شدم. گویی که دولتمردان آمریکایی مادرزاد دزد به دنیا آمده اند.
استاد در این جلسه از شرکت مایکروسافت و خرید شرکت های ماهواره ای و موبایلی و اینترنتی برای تکمیل پازل های جاسوسی آمریکا سخن گفت که بنده به جهت پرهیز از اطاله کلام از ان می گذرم. چه بسا دوستان می توانند در خصوص معاملات شرکت مایکروسافت در گوگل یک جست و جوی ساده بکنند و اطلاعات مورد نیاز را دریافت کنند.
اما آنچه که مد نظر ما بود پرداختن به شبکه اجتماعی فیس بوک بود. شبکه ای که استاد از مضرات بسیار شیطانی آن سخن گفت. ابزاری که حریم ها را می شکند. شما به کرات دیده اید که دخترهای ایرانی در فیس بوک حجاب خود را برمی دارند. نه تنها دخترهای ایرانی بلکه دخترهای دیگر کشورها فضای بسیار اغوا کننده ای را به وجود می آورند که پسرهای جوان و متاهل در این فضا به سوی گمراهی کشیده می شوند.
استاد در این خصوص این حدیث را از پیغمبر اکرم خواند:
«النظرة سهمٌ من سهام إبليسَ مسمومة من تركها من خوف اللهِ جلَّ وعزَّ أثابه الله إيماناً يجد حلاوته في قلبه»
يعني نگاه به نامحرم تيري از تيرهاي زهرآگين شيطان است، هركس از ترس خدا از آن بپرهيزد، خداوند در پاداش ايماني به او مي دهد كه شيرينيش را در قلبش احساس كند.
اما فیس بوک بنا دارد تا در کنار جاسوسی زمینه فساد عقل و روح جوان ها را فراهم کند. استاد گفت کافی است چشم جوان ها به دیدن بدن های بی حجاب دختران عادت کند. و این تا انجا پیش می رود که یک جوان در ازدواج خود دچار مشکل می شود. و این موضوع فقط مختص جوان های مجرد نیست بلکه دامان متاهل ها را هم می گیرد به طوریکه آمار در آمریکا نشان می دهد که ردپای فیس بود و شبکه های اجتماعی در 90 درصد از طلاق ها مشاهده شده است.
اما نحوه جاسوسی کردن فیس بوک خیلی جالب است. شما به عنوان یک جوان ایرانی که یک خانواده معتبر دارید حتما پدر شما یکی از مدیران و دست اندرکاران نظام است. بر همین اساس وقتی در فیس بوک برای خود یک اکانت (حساب کاربری) می سازید فیس بوک در یک اقدام فریبنده از شما می خواهد تا برای یافتن دوستانتان اطلاعات زندگی خود را اعم از شماره موبایل و محل تحصیل، رشته تحصیل، علایق، گرایش ها، محل زندگی، محل کار و رنگ چشم و قد و وزن و غیره را در قسمت پروفایل خود بنویسید. اگرچه فیس بوک به شما می گوید که وارد کردن این اطلاعات فقط برای یافتن دوستانتان است اما در واقع برای تکمیل اطلاعات مورد نیاز برای جاسوسی از شماست. حتی اگر با یک اسم مستعار و ایمیل ناشناس وارد فیس بوک شوید آنچه برای فیس بوک اهمیت دارد آی پی شماست که با اطلاع واقعی شما در یک صفحه دیگر یا در یک سایت دیگر مطابقت داده می شود. پس خیال نکنید شما توانسته اید فیس بوک را دور بزنید.
یکی دیگر از کارکرد های جاسوسی فیس بوک در مبحث روانشانسی افراد است جهت پیدا کردن افراد مورد نیاز. به چه طریق؟ لایک کردن یکی از امکانات قوی فیس بوک برای یافتن روحیات شماست.
مثلا یک پسر مذهبی در فیس بوک وقتی یک مطلب سیاسی یا یک مطلب اجتماعی یا یک مطلب طنز را لایک می کند، فیس بوک با تحلیل مجموعه لایک های یک شخص به گرایش های سیاسی مذهبی اجتماعی پی می برد. که می تواند یک نمودار کاملا علمی از روحیات روانشناختی یک فرد در اختیار سازمان های جاسوسی قرار دهد. حالا فرض کنید آقای وزیر در فیس بوک یک اکانت ناشناس هم داشته باشد که با ان اکانت از وال های دخترهای بدحجاب دیدن کند. آن وقت است که این آقای وزیر بی ملاحظه در یکی از سفرهای خارجی اش یک نامه محرمانه از یک فرد ناشناس دریافت خواهد کرد و در آن نامه تهدید خواهد شد که اگر طبق میل ما موضع گیری نکنی آماری را برای مردم منتشر می کنیم و به مردم می گوییم که آقای وزیر تا کنون چند بار به وب سایت های مستهجن مراجعه کرده است.
آن وقت است که مجلس اقدامات و مواضع غیر هماهنگ آقای وزیر را زیر سوال ببرد و آقای رئیس جمهور مجبور باشد از وزیر بی آبروی خود در مجلس دفاع کند. البته انشاء الله این موارد شامل حال کشور ما نخواهد شد. چرا که وزرای ما کاملا هشیار هستند.
البته استاد احسان بیگ زاده به موارد مثبتی از فیس بوک اشاره کرد و آن را برای بچه های ارزشی یک فرصت تلقی کرد. چرا که با عدم حضور بچه های ارزشی در این فضای رسانه ای فرصتی پیش آمده برای غیر ارزشی ها تا در این فضا یکه تازی کنند. ضمنا آقای بیگ زاده گفت شما بچه های ارزشی به راحتی می توانید در فیس بوک جوان ها را در سرتاسر دنیا با حقایق آشنا کنید حقایقی که رسانه های کشورهای اروپایی و آمریکایی عامدانه آن را سانسور می کنند.
به تعبیر بنده فیس بوک شبیه یک چاقوی خیلی برنده است که می توان با ان غذا درست کرد و پوست میوه را به وسیله آن جدا کرد اما اگر مواظب نباشیم و بی تقوایی کنیم این چاقو بدون شک سر ایمان ما را خواهد برید.
در پایان جلسه همزمان با اذان مغرب و عشا به پایان رسید.