مقدمه: ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی‌خواند صاحب دلی برو بگذشت گفت ترا مشاهره4 چندست؟ گفت هیچ. گفت پس این زحمت خود چندین چرا همی‌دهی؟ گفت از بهر خدای می‌خوانم. گفت از بهر خدای مخوان.

گر تو قرآن بدین نمط5 خوانی       ببری رونق مسلمانی

وقتی منزلمان را عوض کردیم و در شهرستان زنجان در خیابان سعدی شمالی ساکن شدیم مسجدی در نزدیکی منزلمان بود به نام مسجد امام حسین (ع)، اولین بار با پدرم که به مسجد رفتم دیدم که در مسجدی به آن بزرگی فقط دو صف تشکیل می شود که هر دو صف پیرمرد هستند و نصف صف عقب روی صندلی1 می نشینند. خیلی ناراحت شدم. وقتی مسجدی شور و نشاط جوان ها در آن نباشد خود به خود می شود محل تجمع پیرمردها. اصولا در چنین مساجدی هیئت امنای مسجد یک مشت پیر و پاتال هستند و اجازه فعالیت جوان ها را نمی دهند. به همین خاطر جوان ها کم کم از مسجد رانده می شوند. گاهی، وقتی جوان ها برای فعالیت در این مساجد اصرار می کنند با عتاب و برخوردهای تند پیرمردها مواجه می شوند.

دیروز در اهواز به مسجدی رفتم به همراه عطار، تعقیبات نماز را یکی از همین دست پیرمردها می خواند. پیرمردی که دستش به شدت می لرزید و سیم میکروفون هم اتصالی داشت. این لرزش دست و اتصالی سیم میکروفون باعث می شد که صدای پارازیت آزار دهنده ای از بلندگو شنیده شود به علاوه اینکه صدای نه چندان زیبای پیرمرد، از بیخ حال و هوای دعا و تعقیبات را در دهان نماز گزار تلخ می کند. تازه این مسجد خالی از جوان هم نبود. توی دلم کلی بد و بیراه گفتم به هیئت امنای این مسجد؛ که چرا این مسجد صاحب ندارد که یا میکروفون را عوض کنند یا این پیرمرد را ....

بعد از شنیدن صدای ناخوشایند این پیرمرد یک پیرمرد دیگر آمد و با آب و تاب فراوان ما را از اشعار (به زعم خودش عرفانی) فرزند مرحومش که در یک حادثه تصادف فوت شده بود به فیض رساند. و ما هیچ راه دیگری نداشتیم الا اینکه بنشینیم و گوش دهیم.
فکر کنم در اداره ارشاد اسلامی معاونتی داریم به نام معاونت ساماندهی مساجد و هیئت های مذهبی که معلوم نیست دارند چه کار می کنند.


پانوشت:
1- پیرمردهایی که از کار می افتند و دیگر توانایی خم و راست شدن و سجده رفتن ندارند روی صندلی های مخصوص در مسجد می نشینند تا توان تحمل کمر درد و پا درد  را هنگام سجده و رکوع داشته باشند. خدا نصیبتان نکند که روزی شما هم روی این صندلی ها بنشینید.
2- هیچ وقت یادم نمی رود که در تهران (ایام دانشجویی) با روحانی متحجر مسجد سر خواندن یک صفحه قرآن بعد از نماز دعوا کردم. و نهایتا به خاطر ممانعت های این روحانی و سنگ اندازی هایش مجبور شدم مسجد را ترک کنم.
3- متاسفانه در برخی مساجد اخبار تکان دهنده تری هم شنیده می شود.
4- مشاهره: شهریه. یعنی به تو چقدر پول می دهند تا قرآن بخوانی.
5- نمط: روش. یعنی اگر تو قرآن رو این شکلی بخوانی ....