به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر

مقدمه:

پدر جان شما فرمانده تنها گردانی بودی که باید در تاریکی های شب، وقتی که فرشتگان خدا قدم های تو و یارانت را می شمردند از بین کمین دشمن عبور کرده و 17 کیلومتر، بدون درگیری در خطوط دشمن نفوذ کرده و منتظر زمان مقرر شدی تا با حمله از پشت سر نیروهای شیطان، پشت دشمنان اسلام را بلرزانی. اصلا خدا تو را آفریده برای لرزاندن پشت دشمنان. و من بعد از اینکه چند بار از دوستانت شنیدم که رادیو منافقین اعلام کرده با عملیات های خرابکارانه در پادگان دزفول موفق شده اند عبدالکریم فضیلت پور را ترور کنند، فهمیدم که هراس دشمن از تو خیلی بیشتر از آن چیزی است که تصور می شود. آنها در خیالات خودشان بارها و بارها تو را کشته اند و بارها و بارها برای کشتن تو نقشه کشیده اند .... اما خدا می داند که تو کابوس خواب های آشفته شیطانی و دشمن این آرزوی محال را به گور خواهد برد.

تو شاهد شهید شدن فرشته های گردانت بودی وقتی نزدیک بود اسیر شوید. آن هم با شلیک گلوله های مستقیم ضد هوایی در سطح دشت.

حالا بهتر است خودت تعریف کنی در تاریکی های آن شب چه گذشته است؟

از زبان خود سردار:

از حوالی انرژی اتمی دارخوین از رودخانه کارون عبور کرده بودیم. شام را قبل از تاریکی هوا خوردیم. پس از خواندن نماز اول وقت در تاریکی های شب از خط مقدم خودی گذشتیم. گردان یاسر باید پس از طی 6 – 7 کیلومتر خود را به دو نیروی کمین دشمن می رساند که فاصله شان از هم فقط 200-300 متر بیشتر نبود و پس از عبور از نیروی کمین باید به جاده اهواز خرمشهر می رسید. چند کیلوتر طی کردیم که فرمانده تیپ ولی عصر (عج)، حاج آقا رئوفی با من تماس گرفت و گفت: از بالای یک نقطعه مرتفع سمت راست را نگاه کن و بگو چه می بینی؟ به همراه برادر محمد عیدی مراد از نیروهای زبده اطلاعات تیپ از بالای مرتفع ترین نقطه یک قلعه مخروبه در روستای "مشارع کهنه" به سمت راست نگاه کردم، ردیفی نورافکن متحرک را دیدم که از کارون به سمت جاده اهواز خرمشهر در حرکت هستند. به آقای رئوفی گزارش دادم و سوال کردم مگر قرار نیست حمله غافلگیرانه باشد پس این چراغ های روشن چیست؟ خندید و گفت: این کار احمد کاظمی است. این ها هم تانک های غنیمتی عملیات فتح المبین است. متوجه شدم با این وضع ما باید هرچه زودتر خودمان را به محل مورد نظر می رساندیم؛ چون هر آن ممکن بود دشمن متوجه عملیات شود و اعلام آماده باش کند و عبور ما از کمین دشمن با مشکل مواجه شود. چون گردان یاسر اجازه درگیری با نیروهای کمین و خط اول دشمن را نداشت. در اصل وظیفه ما غافلگیری دشمن از پشت سر بود. لذا سرعتمان را زیاد کردیم و بدون درگیری از کمین گذشتیم. باید خودمان را بعد از طی 11- 12 کیلومتر در عمق دشمن به جاده اهواز خرمشهر می رساندیم و با بستن جاده اصلی اهواز خرمشهر و انفجارهای غیر منتظره یکی از سلسله اعصاب (جاده اهواز خرمشهر) دشمن را قطع می کردیم. بحمدالله موفق شدیم قبل از هوشیاری خطوط اول دشمن از کمین عبور کنیم و خود را به جاده اهواز خرمشهر برسانیم.

بر سینه خاکریز بلندی که چسبیده به جاده اهواز خرمشهر بود مستقر شدیم و آرایش گرفتیم و نظاره گر عبور خودروهای مختلف دشمن از 2 متری خود شدیم. وقتی درگیری در خطوط اول که 11 کیلومتر با ما فاصله داشت شروع شد، ما با متوقف کردن خودروهای عبوری دشمن و اسیر کردن سرنشینان آنها جاده را بستیم و از رسیدن مهمات و نیروی کمکی به خطوط اول درگیری دشمن جلوگیری کردیم.

ماموریت نیروهای درگیر خودی در خطوط مقدم که پایان یافت حرکت خود را به سمت جاده اهواز خرمشهر (محل استقرار ما) آغاز کردند. آقای رئوفی تماس گرفت و از ما خواست با شلیک کلت منور محل استقرار خود را به نیروهای گردان بلال، عمار و شهدا نشان دهیم. چند گلوله منور شلیک کردیم ولی آنها ما را پیدا نکردند. به آقای رئوفی گفتم گلوله آرپی جی 7 به آسمان شلیک می کنم تا بعد از انفجار در تاریکی های شب ما را پیدا کنند. تا آن لحظه هیچ نیروی خودی به این حد از عمق عقبه دشمن نرسیده بود. ولی چون نیروهای باقیمانده دشمن در اطراف، درگیری ایجاد می کردند انفجار گلوله های آرپی جی هم افاقه نکرد. از آقای رئوفی اجازه گرفتیم تا یکی از خودروهای غنیمتی فرماندهان عراقی را بر بالای خاکریز به آتش بکشیم. اما آتش زدن خودرو همان و روانه شدن آتش توپخانه و یگان های احتیاط دشمن همان. هرچند با این انفجار و اعلام حضور در عمق 17 کیلومتری دشمن عقبه دشمن را متزلزل کردیم و به گردان های تیپ گرای خودمان را دادیم. اما دشمن بیکار ننشست و ما را زیر آتش شدید توپخانه، به شدت تحت فشار قرار داد. دیگر هوا روشن شده بود و دشمن گردان ما را زیر آتش شدید گرفته بود. ما از دو طرف محاصره شدیم و دشمن اجازه نداد تا نیروهای خودی به ما ملحق شوند. ما تا ساعت 10 صبح مقاومت کردیم. طوری شد که مجبور شدیم 2 کیلومتر عقب نشینی کنیم. و در این عقب نشینی در سطح دشت مورد حمله تیر مستقیم ضد هوایی، تیربار کالیبر 50 و کالیبر تانک، واقع شدیم و تلفات سنگینی دادیم.

هرچند در شب بعد دوباره مواضعمان را پس گرفتیم، اما آن شب خیلی به ما سخت گذشت.


پانوشت:

1-      گرامی میداریم یاد و خاطره شهدای این عملیات را. و همچنین گرامی می داریم رزمنده های لشکر 7 ولیعصر (ع) و رزمندگان سلحشور گردان های یاسر، بلال، عمار و شهدا را. بدون شک شهدایتان با شهدای کربلا محضور خواهند شد.

2-      اگر دوستان مطالب تکمیلی دارند می توانند برای ما ارسال کنند.

3-      با تشکر فراوان از پدر عزیزم بابت وقت گذاشتن برای نوشتن این خاطره تا ساعت 2 نصفه شب به درخواست حقیر با وجود کارها و مشغله های فراوان.

4-      با عرض معذرت از دوستان بابت طولانی شدن مطلب. لازم به ذکر است که به خاطر طولانی شدن خاطره بنده مجبور شدم از قسمت هایی از این خاطره صرف نظر کنم.


پانوشت:
1- انعکاس این مطلب در جام نیوز2-همین مطلب را بخوانید در وبسایت خورشید عالمتاب