خورشید عالم تاب

شاید دیگر به سختی باورتان بشود که هنوز در اهواز کولرگازی روشن می شود. من هم اصراری ندارم که باورتان بشود. ولی به جان خودمان نباشد به جان خودشان امروز سر ظهر آنقدر گرمم شد که مجبور شدم کولر گازی دفتر کارم رو برای یک ساعتی روشن کنم تا اطاقم خنک شود. و این در حالی بود که من وقتی صبح وارد اطاق کارم میشم اول پنجره رو باز می کنم تا نسیم صبح گاهی زمستان (بهاری) اهواز در دفتر کارم بوزد و مرا سرشار از انرژی کند. اما چه بگویم که این لحظات خوش فقط تا ساعت ۱۰ ادامه دارد از ۱۰ به بعد هم هوای اطاق قابل تحمل است اما ساعت ۱۲ مجبور می شوی کولر روشن کنی. شاید هم چون من گرمایی هستم. البته فقط برای دقایقی! ولی فراموش نشود که حرف کولرگازی است.

1. امروز همسایه بغلی آپارتمانمان که دارد آپارتمانش را می سازد به من گفت با شهرداری مکاتبه کرده ام و آمده اند زباله ها را از دم در آپارتمان جمع کرده اند و از من به عنوان مدیر ساختمان خواهش کرد که به همسایه هامان بگویم زباله هاشان را در مقابل آپارتمانشان نریزند. این چه اوضاع نابسامانی است که باید برای جمع کردن زباله ها با شهرداری مکاتبه کنیم؟ (شاید به خاطر تحصیلات عالیه کارمندان شهرداری باشد که آن ها را ملزم می کند که ظوابط و تشریفات اداری و بوروکرواسی اداری را رعایت کنند!)
2. اگر به اهواز آمدید و چشمتان به عقب افتادگی های شهر ما برخورد هیچ چیز نگویید! خودمان همه چیز را می دانیم.
3. و چندی پیش هم که با عرض شرمندگی های فراوان تعداد ۵ نفر از شورای شهرمان دزد از آب درآمدند. بنده به عنوان یک شهروند به تمام همشهریان عزیزم به خاطر حسن انتخابشان تبریک عرض می کنم. و همچنین از فیلتر های مسئول که جدیدا دزدهای شهر ما را تایید صلاحیت می کنند.... (هیس)