مقبره من گنبد آسمان است.

پدرم دو چشم مرا برا ی آخرین بار ببین.آیا مرد شده ام؟مادر لب ها را بر پیشانی من بگذار که دیگر مرا نخواهی بوسید.

صبحگاه فرزند شما بر سنگ فرش دراز خواهد کشید.
تا این که آفتاب بر آتش خونین نوری بیندازد.
از سر پیچ تانک ها با فک هایی هم چون زنجیر خواهند آمد.بدون ترس به دهانه توپ خیره خواهم شد.

هنگامی که از روی من بگذرند"زنده باد ایران" را به عنوان آخرین فریاد همانند اولین گریه ای که به هنگام تولد داشتم خواهم گفت.
از پایین مشتم را نشان میدهم."از میهنم بیرون روید."
شما داخل تانک و من زیر تانک به شما نشان خواهم داد که دلاور کیست...
اشغالگر آمده ای تا طلا از کشورم ببری یا فساد بیاوری؟
آمده ای ناموس مرا غارت کرده به کشور خودت ببری
من از شکم مادرم دنیا نیامده ام.من خود نفت ایران هستم.
همین لحظه با بدن خود شمارا به جهنم خواهم برد.......