امروز بخاطر کاری که داشتم نمیخواستم برم دانشگاه. ساعت ۳-۱ کلاس داشتم. ولی بخاطر ناهار هم که شده رفتم. بارون نم نم می بارید. ساعت ۱:۳۰ تازه رسیدم سلف کوبیده یخ زده رو نوش جان کردیم. به طرف در ۱۶ آذر که رسیدم دقیقا ۱۰ نفر وایساده بودند تا کسی غیر از دانشجوی دانشگاه تهرانی وارد مرز های دانشگاه نشه. محیط پردیس شلوغ تر از روزهای عادی بود. ولی خبری از تجمع و این چیزا نبود.

موقع خروج هم نگهبان ها سر گیت ها وایساده بودند و نقش گیت ها رو بازی می کردند. هرکسی که غیر از دانشجوی این دانشگاه بود هرکارتی که تو جیب و کیفش داشت و در میاورد ولی اصلا فایده نداشت. فقط کارت دانشگاه تهران نیاز بود.

 

به طرف دانشکده خودمون به راه افتادم(آخه دانشکده ما خارج از پردیس مرکزیه) وقتی رسیدم تو حیاط دانشکده یه عکس و نوشته رو برد انجمن اسلامی توجه منو به خودش جلب کرد.

با فونت بزرگ نوشته بودند:

 همکلاسیمان را آزاد کنید. فواد شمس را آزاد کنید.

وقتی عکسشو دیدم فهمیدم کیو گرفتن. آدم سیاسی بود. همیشه تو حیاط دانشکده می دیدمش. فکر کنم قضیه بازداشتش مربوط به هفته ی گذشته بود.

کلاس ها تق و لق برگذار میشه. از گوشه و کنار شنیدم که امروز کمتر کلاسی تشکیل شده بوده. کلاس ما هم که تشکیل نشد. آویزون تر از قبل به طرف سرویس رفتم تا برم خوابگاه.چپ و راست دانشگاه ماشین های پلیس وایساده بودند از کنارشون که رد شدم  هرکدومشون دوتا دوتا تو ماشیناشون نشسته بودند و نون و پنیر میخوردند.

دیشب هم تو خوابگاه حدود ساعت ۹:۳۰ شب بود که بچه ها شعار دادند. از سر همین فکر بود که تو ۲ساعتی که قبل از ظهر خوابیدم خواب دیدم که بچه ها دارن تو حیاط خوابگاه شعار میدن.

دیشب هم با پیامکی که به یکی از بچه ها رسید فهمیدیم که از نظر خودشون قضیه جدیه. میخوان تا استعفای فرهاد رهبر(رییس دانشگاه) سرکلاس نرن.

معلوم نیست که چی میخواد بشه. هر اتفاقی که میخواد بیفته از نوع خوبش باشه.

اللهم عجل لولیک الفرج