رئیس دولت اصلاحات براساس تئوری توطئه گفت اختلاف بین اصلاح طلبان، پوست خربزه بسیار خطرناکی است که زیر پای ما گذاشتند.

خاتمی با اشاره به درگیری های اخیر حامیان موسوی و کروبی گفت: خودمان به اسم خودمان نباید خدای ناکرده کاری بکنیم که سبب سوء استفاده دیگران شود. وی اضافه کرد: این مسئله خطرناک است، باید متوجه شویم که این پوست خربزه بسیار خطرناکی است که زیر پای ما گذاشته شده تا از ناحیه خودماها ایجاد اختلاف شود.

فراگیر شدن توسل به تئوری توطئه در میان مدعیان  اصلاح طلبی از آن جهت جالب توجه است که این طیف عمدتا مخالف تئوری توطئه بوده و معمولاً آن را توهم خوانده اند اما به ویژه طی یک سال اخیر با شدت یافتن روزافزون اختلاف در میان احزاب و گروه های مدعی  اصلاح طلبی، این ذهنیت نیز در میان آنها تقویت شده که مدام علیه این مجموعه توطئه می شود. به عنوان مثال وقتی خاتمی چندین بار سراغ موسوی رفت اما موسوی اعلام نامزدی را نپذیرفت و خاتمی خود اعلام نامزدی کرد، موسوی ناگهان به میدان آمد و گفت من نامزد خواهم شد. همان زمان بسیاری از فعالان مشارکتی و کارگزارانی، موسوی را متهم به توطئه کرده و او را نفوذی اصولگرایان برای کنار زدن خاتمی و به هم زدن بازی  اصلاح طلبان معرفی کردند! آن زمان گفته شد که اصولگرایان با موسوی، پوست خربزه زیر پای خاتمی گذاشته و او را زمین زده اند. این تلقی آن قدر فراگیر بود که خاتمی قسم خورد توطئه ای در کار نیست و پوست خربزه ای در میان نبوده است!
پیش از آن ماجرا هم خاتمی با دور زدن کروبی و بی اعتنایی به وعده خود مبنی بر تعیین تکلیف  اصلاح طلبان تا 20آذر 87، دبیرکل حزب اعتماد ملی را به بازی گرفت که به دلخوری کروبی و اعلام نامزدی وی منجر شد. اما با وجود آمدن کروبی، خاتمی 2ماه بعد نامزدی خود را اعلام کرد که ایجاد فضای روانی سنگین علیه کروبی برای انصراف و کنار رفتن به نفع خاتمی را به همراه خود داشت. با آمدن موسوی هم، خاتمی به اختلاف و دلخوری بیشتر کروبی دامن زد آنجا که گفت «یا من می آیم یا میرحسین» و عمدا هیچ نامی از کروبی نیاورد. این ماجرا هم به اختلاف های شدید و لاینحل در میان دو طیف منجر شد و البته اگر پوست خربزه ای هم زیر پای کسی گذاشته شد، توسط آقای خاتمی بود که همه  اصلاح طلبان را با هم به زمین زد.
فارغ از همه این اتفاقات طنزآمیز که حالا نام توطئه! به خود می گیرد، نقل این لطیفه معروف خالی از لطف نیست که طرف پوست موز- یا خربزه کذایی- دید و گفت ای بابا باز هم توطئه؟! باز هم باید زمین بخورم! بامزه تر از آن، آقایی بود که خودش پوست خربزه زیر پایش می گذاشت و می گفت ای بابا «دوباره باید زمین بخورم»!